یکسال ونیم
خیلی زود یکسال و6ماه گذشت وای که چقد دلم برای روزای گذشته تنگ شده عشقم دیگه خانوم شدی عکساتو چن وقت پیش داشتم میدیدم هیچ فک نمیکردم انقد بزرگ شده باشی دیگه تفاوتو میشه با مقایسه عکاست دید درحال حاضر یه چند روزیه که سرماخوردی وبعید میدونم بتونی آخرین واکسن زیر شش سالگیتو بزنی دیگه تقریبا جمله کوتاه میگی: مامانه خودمه بابا کویی رفته؟(بابا کجارفته) تاب تاب عباسی خدا ... بقیشو بعدا یاد میگیری صلوات میفرستی (الهم صل و... روسری سرت میکنم نماز میخونی واما کارها... شب تا صبح رو سرامیک میخوابی انقد دور وبرتو میگردی تایه جای سرامیک پیدا کنی بخوابی بعدش صدا میکنی بابا جی (ینی بیا پشتمو ...
نویسنده :
مامان پری
12:33